شعر در مورد اسم امیر ، عکس نوشته و پروفایل تبریک تولد و متن عاشقانه امیر
شعر در مورد اسم امیر
شعر در مورد اسم امیر ، عکس نوشته و
پروفایل تبریک تولد و متن عاشقانه امیر همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم
این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار
گیرد.
شعر در مورد اسم امیر
سلام عزیزم دیگه دوست.ندارم
اسم تو رو روی لبهام بیارم
*
نمی دونی چقدر جدایی سخت
انگار آدم یک جورایی بدبخت
*
ولی دیگه شدم برات انگاری
پس بده قلبم و برو!! تکراری
*
سکوت من هزار تا فریاد داره
نمی شنوی به من چه ربطی داره؟
*
دیگه نگات شده واسم یک جوری
نمی دونم چه جور ؟ولی مجبوری
*
نوشتن این جمله خیلی سخت
اما دلم بدون تو خوشبخت
*
دلت شده بزرگ و پر بهونه
انگار یک دنیا کرده اونجا لونه
*
بزار بگم حرفهام و تا بدونی
من نشدم تو این قصه قربونی
*
من کسی رو می خوام که با نجابت
صدام کنه امیر با محبت
*
برو که دیگه جای تو خالی نیست
به جون اون چشمات که دل راضی نیست
*
برو که این دل دیگه مبتلا نیست
عاشق زیاده.همیشه جفا نیست
*
خدا می دونه دل پاک و ساده
پیدا میشه یک روز واسم زیاده
*
برو عزیزم برای همیشه
جدا کردم قلبم و من با تیشه
اسم تو رو روی لبهام بیارم
*
نمی دونی چقدر جدایی سخت
انگار آدم یک جورایی بدبخت
*
ولی دیگه شدم برات انگاری
پس بده قلبم و برو!! تکراری
*
سکوت من هزار تا فریاد داره
نمی شنوی به من چه ربطی داره؟
*
دیگه نگات شده واسم یک جوری
نمی دونم چه جور ؟ولی مجبوری
*
نوشتن این جمله خیلی سخت
اما دلم بدون تو خوشبخت
*
دلت شده بزرگ و پر بهونه
انگار یک دنیا کرده اونجا لونه
*
بزار بگم حرفهام و تا بدونی
من نشدم تو این قصه قربونی
*
من کسی رو می خوام که با نجابت
صدام کنه امیر با محبت
*
برو که دیگه جای تو خالی نیست
به جون اون چشمات که دل راضی نیست
*
برو که این دل دیگه مبتلا نیست
عاشق زیاده.همیشه جفا نیست
*
خدا می دونه دل پاک و ساده
پیدا میشه یک روز واسم زیاده
*
برو عزیزم برای همیشه
جدا کردم قلبم و من با تیشه
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر زیبا در مورد اسم امیر
لطیف است او لطیف است او لطیف ابن اللطیف است او
امیر است او امیر است او امیر ملک گیر است او
شعر قشنگ در مورد اسم امیر
مثل دشت.مثل باران.مثل رود
مثل شنهای بیابان در سکوت
*
مثل آواز قناری در قفس
مثل یک باغ بهاری پر نفس
*
مثل یک مرغ پرنده در هوا
مثل یک آهو دونده و رها
*
من تو را خواهم نه یار دیگری
بهٍ ز تو دیگر نیابم اثری
*
تو که از شهر پرستو آمدی!
از دیار گل شب بو آمدی!
*
عاشقی را مثل گلها پیشه کن
در دلت نام مرا اندیشه کن
*
من امیر شهر عشق و پاکیم
من دلیر بوسه های خاکیم
*
گر تو یک بوسه دهی کام مرا
در بغل گیری همه جان مرا
*
من به تو بالاتر از جان می دهم
هر چه می خواهی بگو آن می دهم
*
ًٌٍْْ
خاتمه گویم به تو با این بیان
ثو بمان با من بمان …همیشه بمان!!!
مثل شنهای بیابان در سکوت
*
مثل آواز قناری در قفس
مثل یک باغ بهاری پر نفس
*
مثل یک مرغ پرنده در هوا
مثل یک آهو دونده و رها
*
من تو را خواهم نه یار دیگری
بهٍ ز تو دیگر نیابم اثری
*
تو که از شهر پرستو آمدی!
از دیار گل شب بو آمدی!
*
عاشقی را مثل گلها پیشه کن
در دلت نام مرا اندیشه کن
*
من امیر شهر عشق و پاکیم
من دلیر بوسه های خاکیم
*
گر تو یک بوسه دهی کام مرا
در بغل گیری همه جان مرا
*
من به تو بالاتر از جان می دهم
هر چه می خواهی بگو آن می دهم
*
ًٌٍْْ
خاتمه گویم به تو با این بیان
ثو بمان با من بمان …همیشه بمان!!!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر عاشقانه در مورد اسم امیر
امیر کشور پهناور سخندانی،
که برفراخت به کیوان، بلند ایوان را
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعری در مورد اسم امیر
امیر ِکاخ ِ قلبم
ای طبیب جان و دردم
گرمی دستان سردم
ای طبیب جان و دردم
گرمی دستان سردم
مالک مُلک وجودم
ای همیشه در سجودم
سالیان یاد تو بودم
ای همیشه در سجودم
سالیان یاد تو بودم
بیان صحبت قلب و دلم را آرزو بودی
همان احساس ناب دوستی ، گفتن ز من و ز تو شنیدن را
و ابراز قشنگ دوستی از سوی تو ، با دیده دیدن را
نگاهم در نگاهت ، وان مقدس لحظه های با تو بودن را
و ابراز قشنگ دوستی از سوی تو ، با دیده دیدن را
نگاهم در نگاهت ، وان مقدس لحظه های با تو بودن را
روا شد حاجت دل ،
چون همین ها را برایم آرزو بودی .
چون همین ها را برایم آرزو بودی .
رخ افروخته
محشر دیدگان دوخته
بر جان و دل سوخته ی من
محشر دیدگان دوخته
بر جان و دل سوخته ی من
حکایت چیست ؟ فزونی در دل افروزی
گمانم پیشه ات هست آتش افروزی
گمانم پیشه ات هست آتش افروزی
و اکنون ساغرم
چون صاعقه بهر غزال تیز پای دشت
همان آهوی زیبا چشم که در یک لحظه غایب گشت
چون صاعقه بهر غزال تیز پای دشت
همان آهوی زیبا چشم که در یک لحظه غایب گشت
چرا نا باورانه از من ِ بی من جدا گشتی
چه اندیشی ؟ گمانت که ز دست من رها گشتی
چه اندیشی ؟ گمانت که ز دست من رها گشتی
و حال ای سالک خوش رو
برای درد بی دارو
سخن بگشا و پاسخ گو
برای درد بی دارو
سخن بگشا و پاسخ گو
روا باشد که این دل را به دستان تو بسپارم ؟
و یا اینکه
محبت ، لطف و خوبی را ،
و یا این عشق ِ بسیارم …
محبت ، لطف و خوبی را ،
و یا این عشق ِ بسیارم …
ز تو ای نازنین بنده طلب دارم ؟
واما گرچه نادر گشته ای از دیده ی تارم
به جرأ ت من محال ِ این دو را عینأ یقین دارم :
به جرأ ت من محال ِ این دو را عینأ یقین دارم :
شبانگاهان بدون نام تو بر بستر خود خفتنم را
سحرگاهان بدون یاد تو از بستر خود رفتنم را
سحرگاهان بدون یاد تو از بستر خود رفتنم را
بهترین شعر در مورد اسم امیر
تو امیر ملک حسنی به حقیقت ای دریغا
اگر التفات بودی به فقیر مستمندت
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
زیباترین شعر در مورد اسم امیر
بنام ایزد زیبا
خدای خوب و مهربون
به کی بگم درد دلم
دلم داره میترکه
از روی ماهت خجلم
چقدر دورنگی و ریا
زیاد شده تو این زمون
چکار کنه اون کسی که
دلش میگه یه رنگ بمون
خسته شدم دیگه خدا
واسم نمونده طاقتی
چجوری اخه ادما
دروغ میگن به راحتی
دلم میگه فریاد بزن
تا بشنون دلای سرد
ولی کسی نمی شنوه
اون وقت دلم میاد به درد
وقتی که گریم میگیره
از این همه دلواپسی
میخندن ادما بهم
میگن ندو ، نمیرسی
ولی میدونم ای خدا
زیاده ادم یه رنگ
زیاده قلبه مهربون
نگاهای خوب و قشنگ
اگر امیر نبود خدا
لایق این عشقای پاک
نذار که لا اقل بشم
تو دست این دنیا هلاک
خدای خوب و مهربون
به کی بگم درد دلم
دلم داره میترکه
از روی ماهت خجلم
چقدر دورنگی و ریا
زیاد شده تو این زمون
چکار کنه اون کسی که
دلش میگه یه رنگ بمون
خسته شدم دیگه خدا
واسم نمونده طاقتی
چجوری اخه ادما
دروغ میگن به راحتی
دلم میگه فریاد بزن
تا بشنون دلای سرد
ولی کسی نمی شنوه
اون وقت دلم میاد به درد
وقتی که گریم میگیره
از این همه دلواپسی
میخندن ادما بهم
میگن ندو ، نمیرسی
ولی میدونم ای خدا
زیاده ادم یه رنگ
زیاده قلبه مهربون
نگاهای خوب و قشنگ
اگر امیر نبود خدا
لایق این عشقای پاک
نذار که لا اقل بشم
تو دست این دنیا هلاک
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
جدیدترین شعر در مورد اسم امیر
وقتی امیر مملکت خویش بودمی
اکنون به اختیار و ارادت غلام دوست
شعر درباره اسم امیر
بنام ایزد زیبا
سلام به دنیای قشنگ
به دلهای خوب و یه رنگ
سلام به کله ادما
به پدرا ، به مادرا
سلام به چشمای نجیب
نگاهه اشنا و غریب
حتی نگاهی که میخواد
بده من و تو رو فریب
به اون دلای بی کلک
به خنده های با نمک
دلای عاشقایی که
پر میزنه چو شاپرک
به دستای رو به خدا
میره بالا واسه دعا
به اشکای قشنگی که
از چشاشون میشه جدا
به اون دلایی که توشون
فقط یکی جا میگیره
اون یکی هم اگه بره
پژمرده میشه ، میمیره
بیاین همه چشمامونو
به روی دنیا باز کنیم
با اسم اون خدای خوب
قصه مونو اغاز کنیم
دلای ما دریاییه
رودخونه کوچیکه براش
به دلها بال و پر بدیم
پرواز کنه یواش یواش
پر بزنه هر جا که خواست
حتی تا نزدیک خدا
دل بکنه از این همه
دروغ و تزویر و ریا
دوستای مهربونه من
عشقو بیایم پیدا کنیم
بیایم دلای خسته رو
دیوونه و شیدا کنیم
همش به خود میگم امیر
دلت رو کن اسمونی
نذار بشینه تو دلت
چیزی به جز مهربونی
سلام به دنیای قشنگ
به دلهای خوب و یه رنگ
سلام به کله ادما
به پدرا ، به مادرا
سلام به چشمای نجیب
نگاهه اشنا و غریب
حتی نگاهی که میخواد
بده من و تو رو فریب
به اون دلای بی کلک
به خنده های با نمک
دلای عاشقایی که
پر میزنه چو شاپرک
به دستای رو به خدا
میره بالا واسه دعا
به اشکای قشنگی که
از چشاشون میشه جدا
به اون دلایی که توشون
فقط یکی جا میگیره
اون یکی هم اگه بره
پژمرده میشه ، میمیره
بیاین همه چشمامونو
به روی دنیا باز کنیم
با اسم اون خدای خوب
قصه مونو اغاز کنیم
دلای ما دریاییه
رودخونه کوچیکه براش
به دلها بال و پر بدیم
پرواز کنه یواش یواش
پر بزنه هر جا که خواست
حتی تا نزدیک خدا
دل بکنه از این همه
دروغ و تزویر و ریا
دوستای مهربونه من
عشقو بیایم پیدا کنیم
بیایم دلای خسته رو
دیوونه و شیدا کنیم
همش به خود میگم امیر
دلت رو کن اسمونی
نذار بشینه تو دلت
چیزی به جز مهربونی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر زیبا درباره اسم امیر
اگر امیر جهاندار داد من ندهد
چهار ساله نوید مرا که هست خرام؟
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر قشنگ درباره اسم امیر
بعد از دو بسته قرص مسکن _ دیازپام _
بانوی سرزمین غزلهای من ! سلام
امروز روز سوم … حال غزل بد است
از حال من مپرس کگه این شاعر درام _
_ چیزی به آخرین غزل او نمانده است
دارد غزل به دور سرم گیج می خورد
انگار کل قافیه های غزل فرام_
_وشم شده برای همین آخرین غزل
با واژه واژه خاطره و عشق و احترام …
دنیا عجیب روی سرم راه میرود
اصلا چرا من این غزلم را … چرا… چرا م…
نه ! قافیه به یاری مغزم نمیرسد
شعر عاشقانه درباره اسم امیر
ورم ضعیفی و بی بدیم نبودی
وان گه نبود از امیر مشرق فرمان
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعری درباره اسم امیر
چقدر حس تو را داشتن صفا دارد
شراب وصل تو نوشیدنش شفا دارد
شراب وصل تو نوشیدنش شفا دارد
اگر چه زندگی ام بی تو چون شب تار است
ولی به صبح وصالت دلم رجا دارد
ولی به صبح وصالت دلم رجا دارد
کجایی ای مه تابان که این دل بی تاب
هزار سینه برایت نگفته ها دارد
هزار سینه برایت نگفته ها دارد
برای لحظه زیبا و باشکوه وصال
بیا بیا که دلم روح و جان فدا دارد
بیا بیا که دلم روح و جان فدا دارد
پس از خزان فراقت بهار وصل خوش است
امیر دولت عشقت شدن بها دارد
امیر دولت عشقت شدن بها دارد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بهترین شعر درباره اسم امیر
امیر خندق و صفین علی، که چرخ بلند
میان به طاعت او تنگ بسته جوزا وار
زیباترین شعر درباره اسم امیر
عالمی سخره نمود،دل مجنون مرا
بهر عشقت بنگر ، من رسوا شده را
گرمی عشق تویی،تو صدای سخنی
نغمه ای ساز بکن ، بلبل نغمه سرا
به تمنای توام ، دل ما شاد نما
مرهمی گر بدهی،این دل خون شده را
منتظر مانده به ره ، چشمهای کور من
تو شفایی بخدا ، هر دو چشمانه مرا
کاهلی کردم و رند ، بگرفتت ز دلم
گر تو رخصت بدهی،عقل سالم شده را
باده اندر بغلم ، مست می بود دلم
ز سرم زود پرید ، چو نداد عطرتورا
تو لسان الغیبی ، تو نشانم دادی
تو بگفتی پرپر ، کنم این عشق چرا
اینک اما فهمید،دل من قصه چه بود
زهر در دل بکنم ، انتهای ماجرا
من غلام عشقم،تو بشو زنجیرم
که تو گر باز آیی،ز غمت پیش درا
من فقیر اندر عشق،تویی آن تاج طلا
من امیر کاخ و تو بشو صاحب سرا
بهر عشقت بنگر ، من رسوا شده را
گرمی عشق تویی،تو صدای سخنی
نغمه ای ساز بکن ، بلبل نغمه سرا
به تمنای توام ، دل ما شاد نما
مرهمی گر بدهی،این دل خون شده را
منتظر مانده به ره ، چشمهای کور من
تو شفایی بخدا ، هر دو چشمانه مرا
کاهلی کردم و رند ، بگرفتت ز دلم
گر تو رخصت بدهی،عقل سالم شده را
باده اندر بغلم ، مست می بود دلم
ز سرم زود پرید ، چو نداد عطرتورا
تو لسان الغیبی ، تو نشانم دادی
تو بگفتی پرپر ، کنم این عشق چرا
اینک اما فهمید،دل من قصه چه بود
زهر در دل بکنم ، انتهای ماجرا
من غلام عشقم،تو بشو زنجیرم
که تو گر باز آیی،ز غمت پیش درا
من فقیر اندر عشق،تویی آن تاج طلا
من امیر کاخ و تو بشو صاحب سرا
Comments
Post a Comment